کد مطلب:313371 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:217

خطابه و مرثیه سرایی حضرت زینب در شام
در بحر المصائب گوید: چون جناب خاتون علیهاالسلام در كوچه و بازار شام رسید و سر حضرت سیدالشهدا را در پیش روی خود بدید و مردم شام اظهار خورسندی و سرور می نمودند و نای و طنبور می نواختند و آن سر مبارك در هر چند قدم به كلمه ی «لا حول و لا قوة الا بالله العظیم» متكلم می گشت؛ آن مخدره آهی از دل بركشید و فرمود: «یا أخاه انظر علینا و لا تغمض عینك عنا و نحن بین العدی».

در این حال سر مبارك تكلم كرد و فرمود: «یا اختاه اصبری، فان الله تعالی معنا». آن مخدره چون صدای برادر را شنید بحر غیرتش به جوش آمد و بی تابانه به آن



[ صفحه 92]



قوم خطاب كرد كه: ای گروه نامحمود، همانا به قتل اولاد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم خود و سید جوانان اهل بهشت، و گردش دادن دختران و حرم سید انس و جان، و تزیین شهر خود، شادان هستید و مباهات می كنید و مع هذا خود را از اهل اسلام می شمارید؟! امیدوارم كه خداوند جبار هرگز در شما به نظر رحمت ننگرد و بر شما نبخشاید. نیز در بعضی از كتب متأخرین به نظر رسیده كه آن مخدره در آن موقع این مرثیه را انشا فرموده و محتمل است زبان حال باشد:



أخی یا هلالا غاب بعد كماله

فمن فقده أضحی نهارا كلیلة



أخی یا أخی زود سكینة نظرة

تربها یا خیر حی و میت



أخی فاطمة صغیرة لقد كاد قبلها

یذوب أسی فاعطف علیها بنظرة



أخی یا أخی أی المصائب أشتكی

فراقك أم هتكی و ذلی و غربتی



أم الثوب مسلوبا أم الجسم عاریا

أم النحر منحورا ببیض صقیلة



أم الطفل مذبوحا أم القلب ظامیا

أم الدمع مصبوبا علی ظهر نوقة



أم الجسم لم یدفن أم النحر دامیا

أم الرأس مرفوعا كبدر دجیة



أم الرحل منهوبا أم المهر ناعیا

أم الوجه مكبوبا بحر الظهیرة



أم العابد السجاد أضحی مغللا

علیك یقاسی فی الفلا كل كربة



أم الضایعات الفاقدات حواسرا

كمثل الاماء یشهرن فی كل بلدة



أخی هد ركنی فقدك یابن والدی

فحزنی لكم باق الی یوم بعثة



أخی یا أخی سلب النساء أساءنا

و ضرب الیتامی یابن امی بقسوة



أخی یا أخی قصم الخلاخل ضرنا

فقم سیدی و ازجر علوج امیة



أخی بلغ المختار طه سلامنا

و قل ام كلثوم بكرب و محنة



أخی بلغ الكرار منی تحیة

و قل زینب أضحت تساق بذلة



شهید ثالث در مجالس المتقین آورده است كه: چون اسیران آل رسول صلی الله علیه و آله و سلم را بر شتران برهنه، مكشفات الوجوه، سوار و در میان مردم رهسپار كردند و مردمان شام به ایشان تند می نگریستند و ایشان را با كعب نیزه می زدند، یك نفر از عارفان شیعه خود را از گوشه و كنار به نزد امام زین العابدین علیه السلام رسانید و خواست از مطلبی سؤال بنماید سطوت امامت مانع شد كه پرسش بنماید، پس خود را به نزدیك محمل زینب كبری علیهاالسلام



[ صفحه 93]



رسانید و عرض كرد: ای بضعه ی فاطمه ی زهرا، مگر شما از اهل بیت نیستید كه عالم به طفیل وجود شما و اجداد شما خلق شده؟! متحیرم كه این حال چیست و این گرفتاری از چه روی می باشد؟!

در آن حال، حضرت زینب علیهاالسلام با دست مبارك به طرف آسمان اشاره فرمود و گفت: ای مرد، اكنون جلالت قدر ما را در حضرت یزدان تماشا كن! آن مرد می گوید: نگاه كردم، چندان لشگر در میان زمین و آسمان بدیدم كه شمارش را جز پروردگار ندانستی و دیدم كه قبه ها و علمها بر تارك ایشان افراخته و در پیش روی امام و اهل بیت علیهم السلام ندا می كنند بپوشید دیده های خود را از حرمی كه ملك به آنها نامحرم است و اثاث چندی دیدم كه پادشاهان هرگز آن را تصور نكرده اند و از آن نفایس كه مردم در خدمت حضرت یوسف علیه السلام دیدند افزون بود.